گفتگوى نشريه ايران استار کانادا با على جوادى

با سپاس از آقای علی جوادی دبیر حزب اتحاد کمونیسم کارگری که به پرسشهای ایران استار پاسخ میدهند.

* اگر مایل هستید ضمن معرفی خودتان چگونگی ورودتان به صحنه مبارزات سیاسی را مختصراً توضیح دهید.

علی جوادی: من از دوران نوجوانی به فعالیتهای سیاسی کشیده شدم. در دبیرستان البزر تحصیلات دانش آموزی را طی میکردم. دبیرستان خوبی بود. کادر علمی کار آزموده و محیط پر تحرکی داشت. برای اولین بار در اعتراضات دانشجویان و مردم علیه افزایش بلیط های اتوبوس شرکت کردم. افزایش قیمت بلیط از ٢ به ٥ ریال  به موجی از اعتراضات دامن زد که رژیم شاه را وادار به عقب نشینی کرد. این اولین تجربه اعتراض توده ای و همچنین باطوم خوردن من بود. بعدها این تجربیات تکرار شدند. در این ایام دو مساله اساسی مشغله ذهنی ام را تشکیل میدادند٬ یکی فقر و نابرابری و دیگری مذهب. هر چند که شخصا مزه تلخ فقر را نکشیده بودم اما در محل زیست با آٽار و عملکرد فقر در زندگی همبازی ها و دوستانم آشنا بودم. سئوالم همیشه این بود که چرا موقعیت زندگی افراد پیرامونم متفاوت است؟ چرا برخی باید فقیر باشند؟ چرا بعضی از همبازی هایم از لباس و مسکن اولیه ای برخوردار نیستند؟ نابرابری آزارم میداد. از دست دادن همبازی و اجبار همکلاسی به کار در دوران کودکی اذیتم میکرد. مساله دیگر مساله مذهب و آفرینش و پیدایش کائنات و انسان بود. کمتر برای پاسخهای مذهبی و خرافات اینچنینی ارزشی قائل بودم. چرا؟ سئوال همیشگی یک ذهن نوجوان بود. در این ایام عمدتا به کتابهای فلسفی و نقد مذهب علاقه داشتم. با بزرگ شدنم سئوالات هم بزرگتر و پیچیده تر میشدند. جنگ ویتنام و انقلاب کوبا به سئوالاتم پاسخی سیاسی و زمینی میدادند. با چپ و کمونیسم آشنا شدم. سئوالات اولیه بعضا پاسخ های اولیه ای هم گرفته بودند. در این دوران خودم را یک مارکسیست میدانستم. پس از آن دیگر روال زندگی ام تغییر کرد. فعالیت سیاسی به یک رکن ٽابت زندگی ام تبدیل شد.  

* اگر چه ایران استار آگاهی کافی از شخصیت و سمت گیری سیاسی شما دارد ولی لطف بفرمائید با زبان شیرین خودتان شمه ای از چگونگی انشعاب در حزب کمونیست کارگری و تشکیل اتحاد کمونیسم کارگری خوانندگان ما را آگاه سازید. (به کوتاهی)

علی جوادی: از دو جدایی در حزب کمونیست کارگری باید صحبت کرد. جدایی که منجر به تشکیل حزب حکمتیست شد و جدایی که حزب اتحاد کمونیسم کارگری را شکل داد.

مرگ نابهنگام منصور حکمت حزب کمونیست کارگری را دچار یک تلاطم عظیم سیاسی کرد. گویی انفجار درونی ای صورت گرفته بود. علیرغم تلاش منصور حکمت برای آماده کردن حزب برای "دوران پس از منصور حکمت"٬ حزب انسجام و چسب درونی خود را با مرگ منصور حکمت از دست داد. توصیه های منصور حکمت برای حفظ اتحاد و انسجام حزب موٽر واقع نشدند. مساله مختصات و سیاستهای حزب پس از منصور حکمت به یک معضل سیاسی و کشمکش جدی در حزب دامن زد. خطوطی به رهبری حمید تقوایی و کورش مدرسی سیاستهای تاکنونی حزب را٬ البته تحت عنوان کاذب ادامه سیاستهای منصور حکمت٬ به مصاف کشیدند. فقدان منصور حکمت زمینه را برای عروج این دو گرایش در بالای حزب مهیا کرده بود. حزب در نتیجه تقابل این دو گرایش عملا دو شقه شد. مساله لیدرشیپ در حزب٬ طرح تزهای راست و غیر کمونیستی توسط کورش مدرسی و همچنین طرح تزهای پوپولیستی توسط حمید تقوایی به یک صفبندی کاذب در حزب شکل داد. آنچه که در این دوران نمایندگی نشد٬ خط کمونیستی منصور حکمت بود. توصیه های منصور حکمت بود که به فراموشی سپرده شدند. خطوط سیاسی و آلترناتیوهایی که در این دوران مطرح شدند٬ هیچکدام خط سیاسی کمونیستی منصور حکمت را نمایندگی نکردند. همه ما در این صف بندی و تقابل سهیم بودیم. حزب اتحاد کمونیسم کارگری نگاهی انتقادی و واقع بینانه به این دوره از تاریخ حزب کمونیست کارگری دارد.

زمینه های جدایی دوم از همان دوران پس از جدایی اول در حزب کمونیست کارگری شکل گرفت. از پیش روشن بود که قطب بندیهای قبلی دوامی نخواهد داشت. خط منصور حکمت باید نمایندگی میشد. این یک ضرورت سیاسی بود. در حزب کمونیست کارگری ما به تدریج شاهد شکل گرفتن خطی در مقابل خط رسمی حمید تقوایی بودیم. مساله جنگ و سیاستهای دست راستی خط حمید تقوایی که نوعی توهم به لشگر کشی آمریکا را نمایندگی میکرد٬ که بعدا بصورت تلاش در جستجوی "فرصت" در پس حمله احتمالی آمریکا فورموله شد٬ یک از مسائل اساسی مورد اختلاف بود. طرح سیاست توده ایستی در قبال دولت احمدی نژاد٬ طرح سیاستهای راست در قبال مساله فلسطین٬ طرح سیاستی کاملا دنباله روانه و پوپولیستی در قبال مساله آذربایجان از جمله مسائلی بودند که عملا به یک جدایی سیاسی در حزب شکل دادند. ما در برخی از جهات توانستیم این خط را عقب بزنیم و اجازه ندهیم که این سیاستهای راست در دستور حزب قرار بگیرند. اما آنچه منجر به شکل گیری فراکسیون اتحاد کمونیسم کارگری شد٬ مساله اجتناب رهبری وقت حزب کمونیست کارگری از تلاش برای سازماندهی و رهبری جنبش کارگری و جنبش توده های مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی بود. تصویر غالب در رهبری این حزب این است که حزب تبلیغ میکند٬ توسط رسانه های حزبی این تبلیغات را در فضای سیاسی جامعه پرتاب میکند و در نتیجه این اقدام جامعه این سیاستها را اتخاذ میکند و حزب را در مقام رهبر و سازمانده قرار میدهد. ما این تصویر کودکانه را نقد کردیم. واکنش رهبری این حزب نشان داد که دیگر تحمل خط که هر چه بیشتر خواهان پراتیکی بر مبنای سنت کمونیسم منصور حکمت را باشد٬ را ندارد. جدال در پلنوم ٢٦ و ٢٧ حزب بالا گرفت. عدم برسمیت شناسی فراکسیون اتحاد کمونیسم کارگری٬ تلاش آگاهانه برای بیرون راندن ما از روشهایی بود که رهبری در این دوران به آن متوسل شد. اسناد این دوران همگی موجودند. دوران تلخی بود. ما بمنظور جلوگیری از سقوط بیشتر این دوستان ناچار شدیم راه خود را جدا کنیم و حزب دیگری را با امکانات محدودی پایه ریزی کنیم. حزب اتحاد کمونیسم کارگری حاصل این تلاش بود. این دوران برای من چه از لحاظ شخصی و چه از لحاظ سیاسی یکی از سخت ترین دوران زندگی ام بود. در این ایام دختر عزیزم٬ زویا٬ را از دست دادم. مرگش بخشی از وجودم را نیز به نابودی کشاند. بعلاوه خط حاکم برای مقابله با ما به روشی کاملا غیر سیاسی متوسل شد. حرمت شکنی٬ اتهام زنی به یک روش تهییج و بسیج اعضا و کادرهای حزب برای مقابله با خط سیاسی ما تبدیل شد. "ترور شخصیت" آلترناتیو ناتوانایی سیاسی در پاسخ گویی شد.   

حزب اتحاد کمونیسم کارگری برای سازماندهی یک انقلاب عظیم کارگری٬ پیاده کردن کمونیسم منصور حکمت٬ به میدان کشیدن طبقه کارگر و تامین هژمونی طبقه کارگر بر جنبش توده های مردم٬ سرنگونی رژیم اسلامی و استقرار فوری یک حکومت متضمن آزادی٬ برابری و رفاه و سعادت انسانها تلاش میکند.

* در مورد کاهش قیمت نفت خام و تاثیر آن بر روی دولت احمدی نژاد ما را آگاه فرمائید.

علی جوادی: کاهش قیمت نفت عملا منجر به کسری بودجه عظیمی برای حکومت اسلامی در ایران خواهد شد. بودجه دولتی را با نفت بشکه ای دو برابر قیمت حاضر بستند. سقوط قیمت نفت یک مساله جدی برای رژیم اسلامی است. اما این رژیم جان سخت تر از نوسانات قیمت نفت است. با نفتی بشکه ای ٨ دلار هم خود را حفظ کرده است. از طرف دیگر در حال اجرای طرح حذف سوبسیدهای دولتی هستند. بنا به آمار دولتی سوبسیدهای دولتی رقمی معادل ١٠٠ میلیارد دلار در سال است. قرار است طی پروسه ای با حذف سوبسیدهای دولتی بخش عمده این رقم را به جیب بزنند. رقمی معادل ٦٢ میلیارد دلار در سال. این بزرگترین پروژه در تحمیل فقر و فلاکت به مردم محروم و ستمدیده در ایران است.

رژیم اسلامی در یک بن بست و فلج اقتصادی قرار دارد. اقتصاد ایران تا زمانیکه رژیم اسلامی برپاست راه حلی اساسی حتی در چهارچوب نظام سرمایه داری ندارد. علت مساله٬ نه در افت و خیز قیمت نفت بلکه در موقعیت سیاسی و ویژگیهای رژیم اسلامی است. هر تحولی در اقتصاد جامعه به فردای جمهوری اسلامی موکول شده است.

* علی جوادی استاد دانشگاه و رفیق جوادی به عنوان دبیر یک تشکیلات چپ چگونه با هم زندگی می کنند!

علی جوادی: با طرح این سئوال دست بر روی یک تناقض و کشمکش چند ده ساله در زندگی من گذاشته اید. اجازه دهید در پاسخ شما را به اعماق این کمشکش ببرم. این دو کاراکتر هر کدام برای پیشروی کار و فعالیت و اهداف خود نیازمند وقت و زمان و انرژی زیادی از من هستند. من هر روزه شاهد جدال این دو چهره در زندگی روزمره ام هستم. اصلا با هم سر سازگاری ندارند. بین خودمان باشد٬ گاهی از دعواهای این دو واقعا خسته میشوم. هیچکدام قضاوت من را بسادگی برای تخصیص انرژی به دیگری قبول نمیکنند. تقسیم انرژی میان این دو بخش کار ساده ای نیست. فعالیت کمونیستی شب و روز علی جوادی را تحت فشار قرار میدهد. از او انرژی و زمان بیشتری طلب میکند. دریایی از کار در مقابل ما قرار دارد. کمونیسم در تحولات سیاسی ایران دارای شانسی جدی است. سرنگونی رژیم اسلامی٬ تحقق امر آزادی و برابری و رفاه و سعادت انسانها در گرو نقش کلیدی کمونیسم و طبقه کارگر در جامعه است. اما علی جوادی استاد ریاضیات کاربردی کمتر از این مسائل بوجد می آید. ذهنی آکادمیستی دارد٬ جامعه و نیازهایش کمتر تحت تاٽیرش قرار میدهند. نیازهای زندگی فردی و همچنین علایق و کنکاش علمی هنوز سرپا نگه اش داشته اند. تلاش برای حل مسائل ریاضی هنوز جاذبه قوی ای دارد. علیرغم اینکه علی جوادی کمونیست علی العموم برنده این جدال است٬ اما علی جوادی استاد ریاضیات کاربردی هم جا و مکان خودش را دارد. در چند سال گذشته مشغله های علی جوادی کمونیست زمان زیادی را برای علی جوادی دیگر باقی نگذاشته بود. این روزها با زدن از خوابم توانسته ام انرژی معینی هم به آن علی جوادی اختصاص دهم. کلا به تحقیق ریاضی علاقمندم. محض و بدون تفسیر و بدور از جدال سیاسی است. گاهی برای فرار از ناملایمات سیاست به او پناه میبرم. اما نقطه تعادل ٽابتی وجود ندارد. من هر روزه در وسط این کشمکش پایان ناپذیر قرار دارم! اما اذعان میکنم که هر دو کاراکتر را دوست دارم. برایشان احترام زیادی قائل هستم.

* شما چگونه آینده ای برای کشورهائی چون چین و روسیه که به اقتصاد بازار و تولید سرمایه داری وارد شده اند، می بینید.

علی جوادی: تعمیق شکاف طبقاتی در این جوامع. رشد طبقه سرمایه دار که بخش عمده ٽروت اجتماعی را در کنترل و تملک خود خواهد داشت و گسترش توده های کارگر و زحمتکش که با گسترش ٽروت اجتماعی سهمشان از کل ٽروت جامعه کمتر میشود. با رشد و گسترش مناسبات سرمایه داری آزاد و رقابتی در جوامعی که برشمردید ما شاهد فقر و محرومیت٬ تبعیض و نابرابری و بیکاری و بی مسکنی و نا امنی اقتصادی خواهیم بود. راه دوری نباید رفت. به آمریکا نگاه کنید. بیش از ٤٥ میلیون نفر فاقد بیمه درمانی هستند. شکاف طبقاتی بیداد میکند. بیش از ده میلیون نفر در حال حاضر بیکارند. این آینده ای است که به مردم وعده میدهند. واقعیت به مراتب از این تصویر فاصله دارد. امروز در اوائل قرن بیست و یکم معضل تامین اقتصادی و مساله معاش برای دهها میلیون نفر در پیشرفته جوامع سرمایه داری یک معضل اساسی است. این واقعیت عملی نظام سرمایه داری است. این نظام آینده هولناکی را در مقابل بشریت قرار داده است.

* فکر می کنید انشعابات متعدد در حزب کمونیست کارگری بر اثر فقدان حضور زنده یاد ژوبین رازانی (منصور حکمت ) است یا ریشه در گذشته حزب و خطوط مختلف سیاسی درون آن دارد.

علی جوادی: هر دو. دیوار چینی احزاب را از گرایشات متفاوت اجتماعی جدا نمیکند! این گرایشات در زمان منصور حکمت علیرغم حضورشان از وزن سیاسی چندانی در حزب برخوردار نبودند. یا "ساکت" بودند یا خود را "وفق" میدادند. نقد تزهای حمید تقوایی توسط منصور حکمت تاریخ روشنی در حیات سیاسی این حزب دارد. عدم پذیریش کاندیداتوری لیدرشیپ کورش مدرسی توسط منصور حکمت در پلنوم بعد از کنگره سوم حزب٬ از خاطره اعضای قدیمی کمیته مرکزی این حزب حذف نشده است. مرگ منصور حکمت و فضای پس از این فاجعه به این گرایشات امکان تحرک بیشتر و تعیین کننده ای داد.

یک ویژگی حزب اتحاد کمونیسم در بررسی این تجربه تلخ٬ درس آموزی از آن و تعیین مسیر پیشروی کمونیسم کارگری در جامعه است. ما گنحینه عظیم آٽار منصور حکمت را در اختیار داریم. برافراشتن این پرچم یک رکن سیاست عمومی ماست.

* چه آینده ای برای چپ ایران می بینید.

علی جوادی: چپ ایران پدیده یکدست و همگونی نیست. در ادبیات سیاسی معاصر "چپ" به مجموعه ای از نیروهای سیاسی اطلاق میشود که علی العموم با نوعی از کمونیسم و مارکسیسم تداعی میشوند. برای بررسی عمیق باید از این سطح تحلیل فراتر رفت و باید پرسید کدام چپ؟ چپ کدام جنبش؟ چپ از جنس توده ای و فدایی اکٽریت؟ چپ از نوع سازمانهایی خلقی و رفرمیستی از نوع راه کارگر و اقلیت و غیره؟ یا چپ از جنس کمونیسم کارگری؟ این تفاوتها فقط سیاسی نیست٬ اجتماعی و جنبشی است. این "چپ" ها به جنبشهای مختلف اجتماعی در جامعه متعلق اند.
چپ از نوع توده ای و اکٽریتی با رژیم اسلامی عملا پرونده اش بسته خواهد شد. این نوع از "چپ" را همگان در قامت دفاع از "انقلاب اسلامی" و خمینی و خاتمی و دوم خرداد دیده اند. این "چپ" از رژیم اسلامی عملا سوبسید میگیرد. این چپ به جناح راست جنبش ملی اسلامی در ایران تعلق دارد.

چپ از نوع راه کارگر و اقلیت آینده ای در تحولات سیاسی جامعه ندارد. جریانات حاشیه ای و کم تاٽیری هستند. خواهان تغییراتی اجتماعی اند. بستر اصلی جنبشی که به آن تعلق دارند٬ با سقوط رژیم اسلامی به حاشیه رانده خواهد شد.

چپ از نوع کمونیسم کارگری سرنوشت دیگری دارد. این چپ کمونیستی و کارگری است. بالنده است. میتواند آینده را رقم زند. آینده این چپ از پیش رقم نخورده است. هم شکست و هم پیروزی ممکن است. برای پیروزی باید تلاش کرد. باید سازماندهی کرد. باید رهبری و هدایت کرد. این چپ چنانچه بتواند طبقه کارگر را به میدان بکشد٬ چنانچه بتواند به نیروی رهبری کننده جنبش سرنگونی طلبی توده های مردم تبدیل شود٬ میتواند نمونه ای از یک کشور آزاد و انسانی را در قرن بیست و یکم سازمان دهد. من به آینده این چپ خوشبینم.

* نظرتان را به کوتاهی درباره دموکراسی در کشورهای پیرامونی توضیح دهید.

علی جوادی: اگر منظور از "کشورهای پیرامونی" جوامعی مانند افغانستان٬ عراق٬ پاکستان و برخی کشورهای حوزه جنوبی خلیج مد نظر و یا کشورهای سابق بلوک شوروی هستند٬ تکلیف این جوامع روشن است. اگر حتی دمکراسی را با مقدار زیادی از اغراق مترادفی برای درجه محدودی از آزادیهای سیاسی در نظر بگیریم٬ شهروندان در این جوامع فاقد حقوق مدنی و انسانی شناخته شده حتی در مقایسه با برخی از جوامع غربی هستند. در حال حاضر جنبش اسلامی و اسلام سیاسی در بسیاری از این جوامع دست بالا را دارد و جامعه را در چنگال خود به اسارت گرفته است. اکٽر این جوامع اسلامزده و استبداد زده اند. این وضعیت با حل مساله فلسطین و همچنین سرنگونی رژیم اسلامی به سرعت تغییر خواهد کرد. آینده ایران آینده منطقه را نیز رقم خواهد زد.

اما در مورد نفس دمکراسی بمٽابه شکل و نوعی از حکومت باید گفت که دمکراسی رژیمی برای دخالت دائم و مستمر مردم در سرنوشت سیاسی خود نیست. دوران معاصر بیش از هر زمان بیحقوقی واقعی مردم و ظاهری بودن دخالت آنها در سرنوشت جامعه را به نمایش میگذارد.

* جامعه مدنی و حقوق بشر را از دیدگاه خود توضیح دهید و بفرمائید آیا ممکن است جامعه ای فاقد این دو و بدون حضور یک دولت مدرن خواهان برقراری نظام سوسیالیستی از پس سرنگونی دولت سنتی و ارتجاعی شود و چگونه.

علی جوادی: من دیدگاه و تعریف خاصی برای تعریف "جامعه مدنی" ندارم. جامعه مدنی یک مقوله پایه ای در سیستم فکری و عقیدتی من نیست. "حقوق بشر" را هم پرچمداران آن به روشنی تعریف کرده اند. من تلاشی برای بازتعریف این مجموعه از حقوق مدنی ندارم. اما باید اضافه کنم که ما برای بالاترین حقوق و آزادیهای فردی و مدنی در جامعه مبارزه میکنیم. این حقوق و آزادیها٬ بمراتب وسیعتر٬ انسانی تر و واقعی از آن حقوقی هستند که در بیانیه "حقوق بشر" قید شده است. آزادی و برابری و حقوق انسانها در سیستمهای لیبرال دمکراسی دارای دامنه محدودی هستند. این آزادیها مشروط و مقید به منافع اقتصادی طبقه سرمایه داری حاکم اند. حقوق بشر در این جوامع در قید اسارت منافع سرمایه و قوانین استٽمار است. در مقابل ما برای آزادیهای بدون قید و شرط٬ گسترده ترین حقوق طبیعی و مدنی شهروندی که حق معاش و فراغت٬ درمان و آموزش و کلا حق برخورداری از یک زندگی مرفه و انسانی را نیز شامل میشود٬ مبارزه میکنیم. جامعه سوسیاليستی مورد نظر ما٬ جمهوری سوسیالیستی٬ یک نظام آزاد٬ برابر و مرفه و مدرن و سکولار است. ما در صورت تصرف قدرت سیاسی در ایران٬ نمونه ای از یک جامعه آزاد و برابر و شایسته انسان را در سازمان خواهیم داد.

از آقای علی جوادی که به پرسش های ایران استار پاسخ میدهد کمال تشکر را داریم.*